«زینب کمالالدین» مدیر دبيرستان دخترانه دوره اول علامه طباطبایی- واحد پاسداران، شوخطبع است و خاطرات دوران دانش آموزیاش را با اشتیاق برایمان تعریف میکند. بنابراین مصاحبه با او در فضایی شاد انجام میشود. کمال الدین از شیطنتهایی که در کلاس داشته تا علاقه به رانندگی و رقابت با دیگران در دوران دانشآموزیاش را به دقت برایمان بازگو میکند. تاکید میکند که بسیاری از این حرفها رازهای او هستند که برای اولین بار بر زبان میآورد. چند دقیقهای میهمان حرفهای خانم مدیر هستیم و نتیجه این میهمانی، گفتگویی است که میخوانید.
خانم کمالالدين، آيا در نوجواني فکر ميکرديد روزي مدير مدرسه شويد؟
خير. البته هميشه در مدرسه سردسته و مبصر بچهها بودم و درس خوبي هم داشتم. دوست داشتم در هر کاري که وارد ميشوم موفق باشم.
ميتوانم حدس بزنم که دانشآموز آرامي هم نبوديد!
هميشه در مدرسه شاگرد اول تا سوم بودم اما هيچ وقت نمره انضباط بالاتر از هيجده نميگرفتم. مسئولين مدرسه به خاطر درسخوان و با ادب بودنم دوستم داشتند ولي به خاطر قوانين مجبور بودند انضباطم را کم کنند.
چطور ممکن است هم مبصر و هم دانشآموز بي انضباطي بوده باشيد؟
بيشتر بي انضباطيهايم به دليل تاخير بود! در تمام کارها هميشه با تاخير ميرسيدم. الان هنوز هم در جلسه با مديران و اولياء با تاخير ميرسم.(ميخندد) آن زمانها صبح زود بيدار ميشدم. اما در جمع کردن و مرتب کردن وسائل و کتابهايم وسواس داشتم. دوست داشتم همه چيز مرتب و منظم در کيفم باشد و بعد راهي مدرسه شوم. همين تاخيرها باعث ميشد نمرات انضباطم بيست نباشد. در کلاس هم سعي ميکردم بيشتر طراح شيطنتها باشم تا انجام دهنده آنها! مثلا صندلي معلم را لب سکو ميگذاشتيم تا زمين بيفتد يا آدامس روي آن ميچسبانديم. الان موقع تدريس در مدرسه و دانشگاه کاملا مراقب اين چنين کارهايي هستم. چون خودمان اين کارها را انجام ميداديم. (ميخندد)
در دوره دانشآموزيتان، انگيزهتان از درس خواندن چه بود؟
درس خواندن هميشه علاقه شخصيام بود. ولي در کنار آن، فعاليتهاي مدرسه را هم پيگيري ميکردم. چون با اين کار حس خوبي به من دست ميداد. در همه جشنها و مراسمها حضور فعال داشتم، مجريگري ميکردم، انتظامات بودم و قرآن ميخواندم. خيلي از بچهها هم به خاطر همين کارهايم حسودي ميکردند اما چون در کنارشان بودم دوستم داشتند. همين فعاليتها بود که ترغيبم ميکرد درس بخوانم تا در همه زمينهها موفق باشم.
عوامل موفقيت از نظر شما چيست؟
در موفقيت هر فرد عوامل محيطي و شخصي تاثيرگذار هستند. اگر منتظر بمانيم که شرايط محيط کاملا ايدهآل شود تا ما به سوي موفقيت قدم برداريم، از بقيه عقب ميمانيم. پس بايد سعي کنيم با محيطي که در آن زندگي ميکنيم کنار بياييم و براي تغيير شرايط و بهتر کردن آن تلاش کنيم. در اينصورت است که ميتوانيم افراد موفقي باشيم. نبايد از هيچ رقابتي ترس داشته باشيم. گاندي ميگويد آن تغييري که آرزو داري در دنيا به وجود آوري، ابتدا در خودت به وجود بياور.
پس اصولا رقابت کردن را دوست داريد؟
بله. کاملا.
تا به حال مجبور شدهايد براي پيروزي در يک رقابت تقلب کنيد؟
نه. در عوض درسم خوب بود و هميشه بايد به بقيه تقلب ميرساندم! يادم هست اول يا دوم دبيرستان، در جلسه امتحان، مطلبي را در کاغذ نوشتم و آن را موشک کردم تا براي همکلاسيام پرتاب کنم. جهت پرتابم درست نبود و مراقب امتحان اين موضوع را متوجه شد. آن روز از جلسه امتحان اخراج شدم. يک بار هم در دوره کارشناسي، موشک پرتاب کردم و باز هم مراقب امتحان متوجه شد! (ميخندد) کلا پرتاب موشک بلد نيستم!
به غير از درس در زمينه ديگري هم مسابقه دادهايد؟
مي خواهيد امروز همه رازهاي من را افشا کنيد؟(ميخندد) فقط اين را بگويم که بله. چون خيلي زود گواهينامه گرفتم و عاشق سرعت در رانندگي هستم، چند مرتبه در پيست اتومبيلراني ورزشگاه آزادي با ماشين مسابقه دادم.
در نوجواني هم اهل رقابت بوديد؟
بله کاملا. شايد يکي از علتهايي که زياد درس ميخواندم اين بود که دوست نداشتم کسي از نمرههايم ايراد بگيرد و دانش آموزي از من جلوتر باشد.
در تلاشهايي که براي پيروزي در رقابتهاي مختلف داشتيد، خانواده مخالفتي نميکردند؟
اتفاقا يکي از مهمترين دلايلي که من در بعضي زمينهها موفق شدم، حمايت و دعاي پدر و مادرم بود. آنها هميشه پشتيبان من بودند، حتي آن وقتهايي که تازه رانندگي ياد گرفته بودم و واقعا نگرانشان ميکردم!
اگر در مسابقهاي شکست بخوريد چه کار ميکنيد؟
بعد از هر باخت سعي ميکنم علت را بفهمم و سعي کنم برطرفش نمايم. در اين صورت، شکست مثل يک پيروزي است. نبايد فکر کنيم با شکست خوردن دنيا به پايان رسيده است.
خانم کمالالدين، شما اهل هنر هم هستيد؟
هنر را خيلي دوست دارم ولي چندان هنرمند نيستم. در دوران دبيرستان، مرواريددوزي و معرقکاري انجام ميدادم. ولي بيشتر از همه به گل و گياه و طبيعت علاقه داشتم. اين علاقه هنوز در من وجود دارد. دوست دارم هميشه گل و گياه هديه بگيرم! اين موضوع را بعضي همکارانم خوب فهميده اند.(ميخندد)
اخبار پیشنهادی